■خلاصه ■
شما با پدرتان، گلن، و برادر کوچکترتان، دین، زندگی مسالمت آمیزی داشتید - تا اینکه همه چیز با حمله یک جادوگر زیبا و در عین حال شرور به نام رمزا از بین رفت! درست همانطور که فکر می کردید پایان کار فرا رسیده است، دو مامور خوش تیپ، اسپنسر و بردلی، برای نجات شما از راه می رسند. آنها توسط اداره جنایات جادویی فرستاده شده اند، قبل از اینکه بتوانید سؤالی بپرسید، شما را به عمارت بردلی می برند.
در آنجا متوجه می شوید که هیچ پیوند خونی با خانواده خود ندارید و در واقع وارث خانواده سینکلر هستید - قدرتمندترین و تأثیرگذارترین سلسله در دنیای جادویی! آیا با قدرتهای فوقالعادهای که ناگهان تحت فرمان شماست، میتوانید سازمان رمزا، بلادونا را شکست دهید؟ یا سحر و جادو تازه کشف شده شما را می بلعد؟
پاسخ ها در پیوندهای مسحورانه ای است که با متحدان خود ایجاد می کنید…
■شخصیت ها■
〈اسپنسر〉
اسپنسر که مامور اداره جنایت است، مردی کم حرف است که به ندرت چهره پوکر خود را می شکند. با این حال، در زیر نمای بیرونی او، قلبی مهربان نهفته است. برخلاف بردلی سختگیر و سختگیر، اسپنسر یک مربی ملایم در هنر جادو است. از طریق درسهایتان، نزدیکتر میشوید و خود را به راههای مرموز او میکشید.
«نمیدانم واقعاً کی هستم…»
آیا شما کسی هستید که به سوال ابدی او پاسخ می دهید؟
〈بردلی〉
بردلی که یک مرد آلفا واقعی است، از اینکه شما را مسخره می کند، لذت می برد. اما هرازگاهی، نگاهی اجمالی به آقایی که او در درونش پنهان کرده است میبینی. او برای تسویه حساب قدیمی به دفتر ملحق شد، و شما احساس می کنید که عزم او را یک گذشته دردناک هدایت می کند.
"در اعماق وجودم، می دانم که مقصر من هستم. همه اینها تقصیر من است."
آیا می توانید زخم شکاف قلب او را ترمیم کنید؟
〈رئیس〉
دین همیشه در کنار شما بوده است، برادر کوچکتری که فکر میکردید میشناسید - گاهی کوتاه، اما عمیقاً مهربان. شب حمله رمضان اما حقیقت را میفهمی: او از خویشاوندان خون شما نیست. با این حال، او همیشه از شما محافظت کرده است. سپس به طور غیر منتظره به احساسات واقعی خود اعتراف می کند.
"من همیشه تو را دوست داشتم. همیشه تو را بیشتر از یک خواهر دیدم."
چگونه پاسخ خواهید داد؟
تاریخ بهروزرسانی
۲۷ شهریور ۱۴۰۴